Sunday, December 4, 2011

با وظایف همسریم چه کنم؟


افرادی که مایل به ازدواج واختیارهمسرهستند برای انتخاب خود معیارهایی دارند که با توجّه به آنها به دنبال همسرمناسب خود می گردند. ازجمله این شرایط می توان ازمیزان تحصیلات، سن واعتقادات مذهبی نام برد. متاسّفانه دربیشترموارد، اکثرافراد هرگزبا همسرآینده خود درمورد انتظاراتی که بعد ازازدواج ازاوخواهند داشت صحبت نمی کنند. دراین موارد، فرض براین گرفته می شود که وظایف یک زن و شوهردرقبال هم استاندارد است وهمه ازآن مطّلع هستند. این مبحث مهم دربیشتراوقات تا ﭜس ازازدواج مطرح نمی شود. آن زمانی است که شخص تازه ازدواج کرده متوجّه می شود که همسرجدید او مسئولیّت های خود را آن گونه که ازاوانتظاردارد انجام نمی دهد. به راستی آیا وظایف زن و شوهراستاندارد است؟ اگر این طور است، آیا کتاب یا جزوه ای وجود دارد که این وظایف درآنها نوشته شده باشد؟ آیا این وظایف درتمام جوامع یکسان است؟ تعیین وظایف ازاوّلین شرایط موفّقیّت هرزندگی مشترک، شرکت، کمپانی، فستیوال، سفرگروهی وامثال آن می باشد. تشکیل یک خانواده تفاوت چندانی با راه اندازی یک کارخانه یا شرکت ندارد. با این تفاوت که به دلایل نامعلومی اغلب فرض گرفته می شود که اعضای یک خانواده همه خود به خود به وظایف خود آگاه هستند. صحبت نکردن درمورد وظایف همسران آینده ﭜیش ازازدواج آنها، فرمول شکست آن ازدواج و گارانتیی برای جنگ اعصاب های بی شمار بعدی خواهد بود. اصلا به خودی خود چیزی به عنوان وظایف همسری وجود ندارد مگر آن که هر دوهمسر درمورد آنها صحبت کرده و به توافق قبلی رسیده باشند. خانواده ای موفّق وخوشبخت است که اعضای آن درانجام امورآن ازیکدیگرﭜیشی بگیرند وبه دلیل عشق ومحبّت به یکدیگروبه خانواده خود اموررا انجام دهند ونه ازروی انجام وظیفه. تقسیم ونه تعیین وظایف، البتّه به سهولت امورکمک خواهد کرد. انجام نگرفتن اموریک خانه و خانواده می تواند دلیلی برنبودن محبّت وعلاقه در آن خانه باشد. خانه ای را تصوّرکنید که هیچ کس آن را نظافت نمی کند. با فرض براین که همه اعضای این خانواده ازسلامت جسمی و روانی برخوردارمی باشند، نظافت نشدن این خانه می تواند دلیل محکمی برعدم علاقه اعضای آن به یکدیگر باشد. آیا شما مایلید یکی ازاعضای این خانواد ه باشید؟

به طور کلّی انسانها درقبال هم هیچ وظیفه ای برعهده ندارند مگرآن که این وظایف ازروی عشق وعلاقه و با توافق قبلی تعیین شده باشند. دو مورد استثنا وجود دارد: یکی زمانی است که ما به استخدام شخص یا مرکزی در می آییم. شخص استخدام شده درقبال کسی که به اوحقوق و مزایا می دهد موظّف به انجام وظیفه می باشد. مورد دوّم ﭜدران و مادران هستند که تا زمانی که فرزندانشان بالغ شوند، درقبال آنها مسئول وموظّف به انجام وظایف ﭜدری ومادری هستند. به جزدومورد ذکرشده، انسان ها خود به خود درقبال هم مسئول نیستند مگرآن که یا این وظایف با توافق طرفین ازقبل تعیین شده باشد یا ازروی عشق ومحبّت به یکدیگرانجام شود. کسی که درخیابان رانندگی می کند، زمان گرفتن گواهینامه خود با همه رانندگان دیگرتوافق کرده است که قوانین رانندگی را رعایت کند. به همین دلیل است که ما وقتی در خیابان هستیم به رانندگان دیگراطمینان داریم که وظایف ازقبل تعیین شده خود را درقبال ما انجام خواهند داد. به همین ترتیب یک زن وشوهردرقبال یکدیگرهیچ وظیفه ای برعهده ندارند مگرآن که این وظایف را از قبل تعیین کنند وهردو برسرآنها به توافق برسند. یک صحبت یک ساعته ﭜیش از ازدواج درمورد انتظارات آینده از یکدیگر می تواند ازبگومگوهای بیشماربعدی و چه بسا فرو ﭜاشی یک خانواده جلوگیری کند.


شهرزاد شهریاری

BSc.Psych, MSW, RSW

لیسانس روانشناسی ازدانشگاه تورنتو

فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو

زیرنظر کالج مددکاران انتاریوبه شماره ثبت: 816781



Sunday, October 23, 2011

فرزندم دروغ می گوید

دروغ گفتن و ﭘنهان واقعیّت ازجمله رفتارهایی است که ما انسانها ازاطرافیان خود می آموزیم. به عبارت دیگر، دروغ گفتن یک غریزه ذاتی نیست. بچّه ها دروغ گفتن را ازبزرگترهای خود می آموزند. اغلب مادروﭘدرها مایلند که فرزندانشان انسان های درستکارو راستگویی باربیایند وهیچوقت دروغ نگویند. آنها بارها به فرزندان خود توصیه می کنند که دروغگویی عمل ناﭘسندیده ای است و باید ازآن ﭘرهیزشود. امّا زمانی که به رفتارهمین افراد نگاه می کنیم، می بینیم که خودشان درطول روزدروغ های متعدّدی به دیگران می گویند. بچّه ها رفتارخود را با سرمشق گرفتن وتقلید کردن می آموزند و نه نصیحت شنیدن. کودکان تمام رفتارغیرغریزی خود را از بزرگترهای خود می آموزند. دروغ گفتن یکی ازهمین رفتارغیرغریزی می باشد. اگرمایل هستید که فرزند شما انسان راستگویی باربیاید توصیه های زیررا به کار ببرید 

 هرگزبه اودروغ نگویید
 بارها درمغازه ها شاهد بچّه هایی بوده ایم که با جیغ و گریه ازمادرو ﭘدر خود می خواهند که چیزی را برای او بخرند. بعضی ازوالدین برای این که ازاین مهلکه نجات ﭘیدا کنند، دروغ های ساده ای به او می گویند مانند:" ﭘول ندارم" یا "این خوراکی بد مزّه است". مطمئّن باشید که این بچّه می داند که در کیف مامان و بابا ﭘول به اندازه کافی هست وآن خوراکی بسیارخوشمزه می باشد. به عبارت دیگر، مامان و بابا دروغ می گویند. ﭘس دروغ گفتن باید عمل ﭘسندیده ای باشد. اگر یک بچّه درمحیطی بزرگ شود که درآن هیچ وقت شاهد دروغ گفتن بزرگ ترها نباشد، او نیزهرگزبا واژه ای به نام دروغ آشنا نمی شود ودروغ نخواهد گفت. امّا زمانی که یک کودک شاهد دروغ گفتن بزرگترها به یکدیگرمی شود، مایل است که این رفتاررا امتحان کند

 هیچوقت درحضورفرزند خود دروغ نگویید
 والدین اغلب فراموش می کنند که کودکشان تمام رفتارآنها را زیرنظردارد و می آموزد. مادریا ﭘدری را مجسم کنید که به محل کار خود تلفن می کند و به دروغ می گوید که مریض است وامروزنمی تواند به سرکاربرود. فرزند او شاهد این صحبت تلفنی است و زمانی که می بیند که مامان یا بابا اصلا مریض نیست، دروغ گفتن را یاد می گیرد

هرگزاز فرزند خود نخواهید که برای شما به کسی دروغ بگوید
 مثلا ازاو نخواهید که تلفن را بردارد وبگوید ﭘدرم منزل نیست. کودک فرق بین دروغ مصلحت آمیزو سایر دروغ ها را درک نمی کند. او متوجّه نمی شود که چون بابا سردرد دارد و شخص ﭘای تلفن آدم ﭘرحرفی است، مجبور به گفتن این دروغ مصلحت آمیز شده است. برای او دروغ، دروغ است

  هیچوقت دروغ گفتن فرزند خود را تشویق نکنید
 فراموش نکنید که بچّه ها اوّلین دروغ خود را به بزرگترهای خود می گویند تا عکس العمل انها را ببینند. بنا براین، برای اوّاین بار با دروغ های ساده و چه بسا خنده داری شروع می کنند. برای مثال زمانی که از بچّه می ﭘرسیم عروسکش را کجا گذاشته است، ﭘاسخ می دهد" آقا سوسکه برداشت". در این زمان، این کودک با دقّت منتظرعکس العمل بزرگترها درقبال اوّلین دروغ خود است. اغلب عکس العمل بزرگترها درقبال چنین دروغ های ساده و خنده داری خنده و تشویق است. از بچّه می خواهند تا جواب خود را دوباره تکرار کند تا دیگران هم بشنوند. دراین زمان کودک با دیدن خنده و تشویق بزرگترها می آموزد که کار دروغ گفتن عمل ﭘسندیده ای است وبه تکرار آن می ﭘردازد. به مرور دروغ های ساده او به دروغ های جدّی ترتبدیل می شود تا جایی که به یکی ازرفتارهای ماندنی اوتبدیل می شود. هرچقدر که این اوّلین دروغ بامزه و خنده دارباشد، به آن نخندید. ازاین لحظه طلایی که عکس العمل شما می تواند مهرهمیشگی رد یا تایید براین رفتارنا ﭘسند بزند، استفاده کنید. به فرزند خود بگویید که دروغ اورانمی ﭘسندید.

 به قول سعدی: سرچشمه شاید گرفتن به بیل
 چو ﭘرشد، نشاید گذشتن به ﭘیل


شهرزاد شهریاری
BSc.Psych, MSW, RSW



  لیسانس روانشناسی ازدانشگاه تورنتو
 فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو
 زیرنظرکالج مددکاران انتاریوبه شماره ثبت: 816781

Saturday, July 30, 2011

می خواهم عاشق شوم


دوست داشتن دیگران در تمام جوامع امری پسندیده است. محبت کردن اوّلین خصلتی است که یک کودک از والدین خود می آموزد. همه بچّه ها به طور غریزی با دوست داشتن آشنا هستند.زمانی که بچه هستیم دائم به ما آموزش داده می شود که اطرافیان خود را دوست داشته باشیم و به آنها محبّت کنیم. زمانی که بزرگتر می شویم و به سنّ بلوغ می رسیم، دوست داشتن غریزی جای خود را به عاشق شدن و عشق ورزیدن می دهد. در این زمان با توجه به حدّ بالای ترشح هورمون ها در بدن، یک نوجوان دائم در حال عاشق شدن است. در این دوره، این نو جوان از حس عاشق بودن خود بسیار لذّت می برد بدون آن که بداند واقعا با آن چه باید بکند و چگونه آن را کنترل کند. همچنان که سنّ فرد بالا می رود و به دوره جوانی پا می گذارد بیشتر و بیشتر با امرعشق ورزیدن آشنا می شود. عاشق بودن تم اصلی بسیاری از هنرها از جمله موسیقی و فیلم است. عشق ورزیدن آلت دست بسیاری از کمپانی های تبلیغاتی نیز شده است. برای مثال نگاهی به تبلیغات روز والنتین، خرید سال نو یا بلیط های مسافرتی و هتل ها بیندازید. همه دور محور محبّت کردن به همسر و یار می چرخند. در نتیجه چنین القائاتی، داشتن شخصی درزندگی که به او عشق بورزیم یکی از ارکان موفّقیت محسوب می شود. داشتن دوست دختر، پسر، همسرو شخصی که دائم جمله دوستت دارم را به او بگوییم و از او بشنویم، او را به دیگران نشان دهیم، و در حضوردیگران به او محبت کنیم و از او محبّت بگیریم، هدف اصلی بسیاری از ما در زندگی شده است. گویی کلّ جامعه به سمت داشتن کسی که به او عشق بورزیم حرکت می کند. در چنین محیطی، عرصه بر کسانی که چنین شخصی را در زندگی ندارند بسیار تنگ می آید. اگر نتوانیم با دوستان و اطرافیان خود دائم از یار یا همسر خود بگوییم و همپای آنها از مسافرت های عاشقانه خود و برنامه های خود برای روز والنتاین بگوییم، به مرور اعتماد به نفس خود را از دست داده و باور می کنیم که به راستی از جامعه و همه آدمهای دیگر عقب افتاده ایم. در این زمان است که به شدّت مایل هستیم عشق را تجربه کنیم و مثل دیگران به این هدف به ظاهردست نیافتنی برسیم. ما هم می خواهیم عاشق باشیم. امّا چگونه؟ همه ما با معضلات یافتن یار مناسب آشنا هستیم و می دانیم که تصویر زیبای عشق های آسمانی و بی خدشه فقط در فیلم ها وجود دارد. پس چه باید کرد؟

جواب بسیار ساده است. نگاهی کوچک به اطراف خود بیندازید. همه ما شخصی را در زندگی مان داریم که می توانیم او را بی نهایت دوست بداریم. شخصی مانند مادر، پدر، خواهر و برادر، دیگر اعضای فامیل، یک دوست یا همکار. درست مانند زمانی که بچّه بودیم و به طور غریزی همه اطرافیانمان را دوست می داشتیم. متاسفانه ما آن قدر درگیر جستجوی همسر و یار هستیم که عشق های موجود در اطرافمان را نمی بینیم.
اگر به دنبال عشق در زندگی هستید، از اطرافیان خود شروع کنید. محبت و عشق از بخشیدن تکثیر می شود. مطمئن باشید زمانی در زندگیتان خواهد رسید که وسعت محبتتان آن قدر زیاد می شود که شخصی که به دنبالش هستید را هم در بر خواهد گرفت

www.shahrzadtherapy.com
شهرزاد شهریاری
BSc.Psych, MSW, RSW
لیسانس روانشناسی ازدانشگاه تورنتو
فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو
زیرنظر کالج مددکاران انتاریوبه شماره ثبت: 816781

Thursday, June 23, 2011

دایره خشونت چیست؟


Circle of Abuse
یا دایره خشونت معضلی است که در جامعه ایرانی ما بسیار رایج است.دایره خشونت در واقع یک عادت بیمارگونه است. زندگی با شخص مبتلا به دایره خشونت به طرز غیر قابل تحملی سخت و طاقت فرسا است. آقایان به مراتب بیشتر از خانمها وارد دایره خشونت می شوند. این معضل ریشه در فرهنگ های مرد سالاری دارد. قربانی این معضل اغلب خانمها هستند که اکثرا همسر مرد مبتلا می باشند. دایره ای را مجسم کنید که مرد مبتلا مانند عقربه ساعت روی آن می چرخد. این شخص در نقطه ای از چرخه با همسر خود خوب و مهربان است و در نقطه ای دیگر خشن ونا مهربان. زمانی که شخص مجددا به نقطه اول می رسد، دوباره خشن می شود و بار دیگر در نقطه دوم به همسر خود محبت می کند. در واقع رفتار این شخص دائم در حال تغییر و تحول است و از خشونت به محبت و برعکس تغییر می کند. رفتار یک شخص مبتلا به چرخه خشونت به طرز ترسناکی غیر قابل ﭘیش بینی است. نقطه قابل توجه این است که شدت خشونت و محبت این افراد از حد طبیعی و معمول بسیار فراتر است. خشونت آنها اغلب توام با کتک زدن می باشد و محبت آنها همیشه شامل عذرخواهی های بیش ازحد معمول، بخشیدن بیش از حد ﭘول وخریدن هدایای گرانبها است. متاسفانه به مرور زمان، از محبت شخص مبتلا کاسته شده و به خشونت او افزوده می شود. ﭘس از مدتی فرد دیگر عذر خواهی نمی کند ودر عوض با سرزنش همسر خود، به توجیه خشونت خود می ﭘردازد. افرادی که با شخص مبتلا زندگی می کنند که اغلب همسران آنها هستند، به مرور زمان خود را عامل تغییر رفتار همسر خود می بینند. این همسران در راه توجیه رفتار شوهر خود، دائما به خود رجوع می کنند و در راه یافتن جواب، به سرزنش کردن خود می ﭘردازند. ﭘس از مدتی این روال زندگی به عادت بسیار بیمارگونه ای برای هر دو نفر تبدیل می شود. خشونت مرد روز به روز افزایش می یابد و زن در افسردگی شدید خود بیشتر و بیشتر فرو می رود. علاوه بر افسردگی، همسران مردان مبتلا به چرخه خشونت، اغلب دارای اعتماد به نفس فوق العاده ﭘایینی بوده و به اصرار، خود را عامل تمام رفتارهای نا ﭘسند شوهر خود می بینند.

رهایی اززندگی با افراد مبتلا به چرخه خشونت بسیار دشوار است. همسران این افراد، خود را عامل و مقصررفتار خشونت بارشوهران خود می بینند. این افراد تصورمی کنند که آن چه که به سرشان می آید حقشان است و خود را لایق بیرون آمدن از این زندگی نمی بینند. آنها دائما ابراز امیدواری می کنند که همسرشان سر به راه خواهد شد و دست از کتک زدن و آزارواذیت خواهد کشید. اگر شوهر آنها هنوز ﭘس از هر خشونت عذرخواهی می کند، امید واهی سر به راه شدن را برای همسران خود بیشتر می کند. متاسفانه واقعیت امر این است که فردی که در چرخه خشونت حرکت می کند، هرگزتغییر نخواهد کرد و دست از آزار و اذیت همسر خود بر نخواهد داشت. تنها مورد استثنا زمانی است که فرد اقرار کند که دارای مشکل است و با مراجعه به متخصص در صدد درمان خود برآید. مانند همه بیماری ها و اختلالات روانی دیگر، دایره خشونت نیز یک بیماری است که تا شخص به داشتن آن اقرار نکند درصدد درمان آن بر نمی آید.

اگررفتارهمسر شما دائما بین خشونت و محبت در حال تغییر است به احتمال زیاد همسرتان به دایره خشونت مبتلا است. تازمانی که همسرتان اقرار نکند که دچار مشکل است و درصدد درمان برنیاید، هر چقدر هم که عذر خواهی کند و برای شما هدایای گرانبها بخرد، مطمئن باشید که رفتار او تغییر نخواهد کرد و زندگی شما به همین گونه ادامه خواهد داشت. فراموش نکنید که رها کردن یک زندگی هر چقدرهم که زندگی ﭘررنجی باشد، کار یک شبه نیست و زمان می برد. اگر تصمیم به ترک همسر خشن خود دارید اما از آینده می ترسید یا نمی دانید از کجا شروع کنید، از کمک یک متخصص بهره بگیرید. مطمئن باشید که در این راه تنها نخواهید ماند.

www.shahrzadtherapy.com

شهرزاد شهریاری
BSc.Psych, MSW, RSW
لیسانس روانشناسی ازدانشگاه تورنتو
فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو
زیر نظر انجمن مددکاران انتاریو به شماره ثبت: 816781

Wednesday, May 25, 2011

بچّه درس نمی خواند


همه ما مایل هستیم که فرزندانمان افرادی درس خوان و موفق بار بیایند. وقتی که مجرد هستیم یا زمانی که هنوزبچه دار نشده ایم، با دیدن بچه های درس نخوان دیگران، به خود اطمینان می دهیم که فرزندان ما جز این خواهند بود. اما زمانی که با موضوع درس نخواندن فرزند خود مواجه می شویم، متوجه می شویم که وادارکردن یک بچه به انجام تکالیف مدرسه اش چه کار مشکلی می تواند باشد. عوامل متعددی در درس نخواندن یک بچه موثر است که مهمترین آنها بی علاقگی بچه به درس و دانش است.

از مهمترین عوامل موثر درعلاقمند شدن یک بچه به درس خواندن، میزان تحصیلات مادرو ﭙدراوست. در خانه ای که مادرو ﭙدرازتحصیلات عالیه برخوردارهستند، به ندرت بچه ای دیده می شود که به درس خواندن علاقه نداشته باشد. البته عکس آن نیزمی تواند صادق باشد و آن زمانی است که فرزندان بسیاردرسخوان از مادر و ﭙدرانی که تحصیلات چندانی ندارند زاده می شوند. این بچه ها مایلند از والدین خود موفق تر باشند. اگر فرزند شما به درس خواندن علاقه ای ندارد، بهترین راه علاقمند کردن او این است که خودتان شروع به آموزش کنید. حتی گرفتن یک واحد درسی دریک موسسه آموزشی می تواند سرمشق موثری برای فرزندتان باشد. ایجاد سرمشق درست از هر روش دیگری در تشویق کردن بچه به آموزش مفید تراست.

ایجاد محیط مناسب برای درس خواندن در منزل بسیار مهم است. منزلی را تصور کنید که در آن تلویزیون با صدای بلند روشن است. مادر و ﭙدر با صدای بلند با هم صحبت می کنند. شخصی درحال آماده شدن به رفتن به مهمانی است وشخص دیگری صحبت ازمسافرت آخر هفته می کند. آیا شما مایلید در این منزل درس بخوانید؟ منزل دیگری را مجسم کنید که در آن تلویزیون به ندرت روشن می شود. ﭙدر در حال مطالعه است و مادر در حال مرور درسهایش. در سکوتی که در این منزل بر ﭙا است همه سرشان در کتاب و مطالعه است. در چنین محیطی، بچه خواه ناخواه تشویق به مطالعه کردن و آموختن می شود.

تشویق و تنبیه بچه به درس خواندن به طور علنی تر نیز می تواند موثر باشد. با فرزند خود قرار بگذارید که در صورت موفقیت در درسهایش جایزه ای دریافت خواهد کرد. جایزه حتما نباید مادی باشد. مثلا می تواند به صورت سپری کردن یک روز به دلخواه او باشد. در صورت امکان اجازه دهید که فرزندتان جایزه اش را خود تعیین کند.فراموش نکنید که حتما میزان موفقیت وجایزه ای که دریافت خواهد کرد را به طور دقیق از قبل تعیین کنید و هردو در این مورد با هم به توافق برسید. همچنین هرگز جایزه او را قبل از رسیدن به موفقیت به او ندهید، چرا که اثر خود را از دست خواهد داد.

تا آنجا که امکان دارد از تنبیه کردن بچه خودداری کنید. اما اگرموارد بالا نتیجه نداد می توانید فرزند را در صورت درس نخواندن تنبیه کنید. تنبیه کردن بچه مسئله بسیار حساسی است که باید به دقت برنامه ریزی شود. مانند تشویق کردن، با فرزند خود به توافق برسید که در صورت قبول نشدن در فلان درس تنبیه خواهد شد. بهترین تنبیه آن است که فعالیت یا وسیله ای که مورد علاقه اوست را محدود کنید. مثلا ساعت های تلویزیون تماشا کردن او را کاهش دهید. در صورت امکان اجازه دهید که نوع تنبیه را خود بچه انتخاب کند. مطمئن شوید که میزان شکست درسی او ونوع تنبیه اش دقیقا از قبل تعیین شده باشد وهر دو برسر آنها به توافق رسیده باشید. هرگز فرزند خود را قبل از شکست کامل تنبیه نکنید و هرگزتحت هیچ شرایطی برای فرزند خود تنبیه بدنی به کار نبرید. ثابت شده است که تنبیه بدنی برای هیچ موجود زنده ای و در راه هیچ هدفی نتیجه نمی دهد.

مورد مهم قابل توجه این است که دلیل درس نخواندن همه بچه ها بی علاقگی نیست. بعضی از بچه ها از هوش و فراگیری ﭘایین تری برخوردار هستند. اگر تصور می کنید که فرزند شما ممکن است دچار مشکل فراگیری باشد، با یک متخصص مشورت کنید.

فراموش نکنید که همه ما انسان ها و فرزندانمان به طور ذاتی نیاز وعلاقمند به آموختن و یاد گیری هستیم. مطمئن باشید که ایجاد علاقه کافی همه بچه ها و حتی کند ذهن ترین آنها را تبدیل به افرادی درسخوان و موفق خواهد کرد.

www.shahrzadtherapy.com

شهرزاد شهریاری
BSc.Psych, MSW, RSW
لیسانس روانشناسی ازدانشگاه تورنتو
فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو
زیرنظر کالج مددکاران انتاریوبه شماره ثبت: 816781

Saturday, March 12, 2011

می خواهم موفّق باشم


این موفقیّت چه چیزی است که همه ما باید برای رسیدن به آن تلاش کنیم؟ چرا بزرگترین آرزوی همه مادرها و پدرها موفقیّت فرزندانشان است؟ تعریف موفقیّت در درس، کارو ازدواج چیست؟ آیا موفقیّت همان رسیدن به پول بیشتر است؟ آیا داشتن همسری خوب است؟ آیا رسیدن به درجات بالای درسی است؟ یا گرفتن ترفیع در محل کار است؟ حالا اگر ما موفّق نباشیم چه می شود؟ فرق موفقیّت با خوشبختی چیست؟

اینها و خیلی های دیگر سوالاتی هستند که دیر یا زود به ذهن همه ما خطور می کنند. در راه پاسخگویی به آنها تفکّرات و مطالعات زیادی انجام شده است. برخی از کارشناسان معتقدند که خوشبختی، رضایت و موفّقیت همه انسان ها در دست خود آنها است. بر طبق این گفته، این خود ما هستیم که زندگیمان را می سازیم. حال اگر در خانواده فقیری به دنیا می آییم یا به بیماری لاعلاجی مبتلا می شویم، باز هم خودمان مسئول هستیم. چنین طرز تفکری فشار بی حد و حسابی روی دوش ما می گذارد که توام با احساس شدید گناه خواهد بود.

عده دیگری از کارشناسان به ادغام جبر و اختیار اعتقاد دارند. این افراد ما را به تلاش و کوشش تشویق می کنند و گفتۀ "از تو حرکت، از خدا برکت را ترویج می کنند". این گونه طرز فکر تا زمانی جوابگو و آرامش بخش است که تلاش های ما با موفقیّت هایمان ارتباط مستقیم پیدا کنند. حال اگر عمری تلاش کردیم و ماحصل زحمت هایمان را دیگری خورد، ممکن است به ناامیدی دچارشده و دست از تلاش برداریم.

اعتقادات و تعاریف بی شماری از موفقیّت و خوشبختی ارائه شده است که به دو مورد بالا بسنده می کنم. پس از تحقیق وتفکّر بسیار در ایده های مختلف و امتحان کردن بسیاری از آنها، به تئوری جدیدی نائل آمدم که آن را بسیار مفید و جوابگو دیدم. مایلم که این نظریه را با شما هم در میان بگذارم.

اصلا مهم نیست که تعریف و تصوّر شما از موفقیّت و خوشبختی چیست. اصلا مهم نیست که خواسته شما از زندگی چیست. برای رسیدن به خواسته هایتان اصلا لازم نیست که دائما آن را به خود یادآوری کنید یا تلاش بی پایانی را شروع کنید. قدم اوّل این است که بدانید به دنبال چه هستید. کاری پردرآمد؟ ازدواج با عشق؟ یا رسیدن به مراحل بالای تحصیلی؟ خواسته شما هر چه هست، آن را با خود به زبان بیاورید یا در جایی بنویسید. مطمئن باشید که بتوانید آن را به درستی تعریف و اندازه گیری کنید. مثلا این که "می خواهم از زندگی لذت ببرم" نه به درستی تعریف شده است و نه قابل اندازه گیری است. امّا "می خواهم درفلان کمپانی استخدام شوم" کاملا تعریف شده و قابل اندازه گیری است. هنگامی که خواسته خود را تعیین می کنید، کوتاه نیایید. به یاد داشته باشید که بزرگترین و باور نکردنی ترین آرزوها هم نیز قابل برآورده شدن هستند.

پس از آن که خواسته خود را با خود مطرح کردید، به دنبال زندگی روزمره خود بروید. در این مرحله وظیفه شما نیست که راه های رسیدن به خواسته خود را بیابید و به دنبال آن بروید. آن را به دست روزگار بسپرید. تنها وظیفه ای که بر عهده شما است این است که هوشیار باشید. روزگار دیر یا زود راه های رسیدن به آرزوهایتان را به شما نشان خواهد داد و این بر عهده شما است که این نشانه ها را ببینید و حرکت کنید. اشتباه اغلب ما انسان ها این است که آن قدر برای یافتن راه های مختلف رسیدن به خواسته هایمان تلاش می کنیم که متوجه راه های گشوده به رویمان نمی شویم. آن قدر به در های بسته مشت می کوبیم که درهای گشوده را اصلا نمی بینیم.

به دنبال رسیدن به آرزوهایتان دنیا را به زیر پا نگذارید. مطمئن باشید که روزگار راه های ساده تررسیدن به آن را به شما نشان خواهد داد. فقط هشیار باشید تا درهای باز را ببینید.

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
یار در بر و ما گرد جهان می گردیم

www.shahrzadtherapy.com

شهرزاد شهریاری
BSc.Psych, MSW, RSW
لیسانس روانشناسی ازدانشگاه تورنتو
فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو
زیرنظر کالج مددکاران انتاریوبه شماره ثبت: 816781

Thursday, January 13, 2011

با ﭙدرومادرسالمندم چه کنم؟


گفته می شود که سالمندی می تواند بهترین دوره زندگی باشد. سالخوردگی دوره ای است که به تدریج از مسئولیت های متعدّد شخص کاسته می شود. ﭙا گذاشتن به دوره بازنشستگی زمانی است که فرد زمان کافی ﭙیدا می کند تا به علائقی که یک عمرمایل به انجام آنها بود بپردازند مانند باغبانی، جهانگردی، دیدارهای مختلف، ورزش و امثال آن. همه این رویاها درصورتی به واقعیّت می ﭙیوندند که شخص سالخورده ازسلامتی برخوردارباشد و با مشکلات خاصّی مانند فقریا تنهایی مواجه نباشد. اکثرسالمندان جامعه ایرانی ما درشرایط کاملا متفاوتی عمرمی گذرانند. این افراد اکثرا مادروﭙدرهایی هستند که برای معالجه یا زندگی ودیدارازفرزندان و نوه های خود به این طرف دنیا سفرمی کنند. خیلی به ندرت مشاهده می کنیم که تمام فرزندان این افراد دریک شهریا کشورزندگی کنند. درنتیجه شاهد سفرهای بی شمارﭙدران و مادران سالمند بین شهرها وکشورهای مختلف دنیا هستیم. بستن و بازکردن چمدانها برای سفربه دوردنیا همراه با تحمّل اختلاف ساعت و مشکلات دیگربه مراتب برای افراد مسنّ مشکل ترازدیگران است. زمانی که مادران و ﭙدران مسنّ ﭙا به دوره بازنشستگی می گذارند ومایلند که درآرامش درکنارخانواده های خود زندگی کنند، باید چمدان ببندند و به دوردنیا سفرکنند. زمانی که این عزیزان به فرزندان خود درخارج ازوطن خود ملحق می شوند، تازه اوِّل دردسراست. زندگی درمملکت غریب، ناآشنایی با زبان، فرهنگ، خیابانها، مراکز خرید، غربت، اتّکای کامل به فرزندان، دوری ازآشنایان و فامیل به مراتب برای سالخوردگان مشکل ترازجوانان است. شرایط ایجاد شده برای فرزندان نیزدشواری های متعدّد خود را دارد. زمانی که مادران و ﭙدران ازایران می آیند، به اجباردرمنزل فرزندان خود اقامت می کنند. این نزدیکی ناگهانی فاصله درعین لذّت بخش بودن، می تواند دربسیاری ازموارد مشکل آفرین باشد. تمام ابعاد زندگی روزمره فرزندان و خانواده آنها اکنون با حضوردائمی مادروﭘدرتحت تاثیرواقع می شود. این اعضای جدید خانواده اکنون برای انجام اکثرکارهای ساده خود مانند تلفن زدن یا خرید رفتن متّکی به فرزندان خود می باشند. این اتّکای شدید به دلایل مختلفی ایجاد می شود از جمله ناآشنایی با زبان و جامعه وهمچنین نا آشنایی به خانه و روتین موجود درآن. این اتّکای مستمربارمسئولیت فرزندان را به یکباره چندین برابرمی کند. ﭙس ازمدّتی فرزندان دچارخستگی شدید شده، بدون آن که متوجّه بارسنگینی که بر ﭙشت آنها نهاده شده است باشند. این خستگی می تواند مقدِمه ای برمشکلات دیگری شود مانند اختلافات خانوادگی، افسردگی وغیره

امّا موضوع آن قدرها هم نا امیدکننده نیست. ﭙدران و مادران مسنّ و متّکی می توانند به چشم نوروگرمای خانه دیده شوند. تا آنجایی که می توانید اجازه ندهید که آنها احساس کنند که افرادی سربارو مزاحم هستند. نکته مهّمی که باید به آن توّجه کرد این است که عدم استقلال می تواند بزرگترین و آزاردهنده ترین مشکل افراد مسن باشد. زندگی دردیارغربت و دوری ازهریادآورآشنایی به خودی خود استقلال هرانسانی را ازاومی گیرد. را ههای ساده ای وجود دارد که می تواند به باز گرداندن استقلال به مادرها و ﭙدرهای مسنّ کمک کند

با مادرو ﭘدرمسنّ خود درتصمیم گیری های خود مشورت کنید

حتّی اگرمحتاج به مشورت با ﭙدرومادرخود نیستید یا به نظرشان اعتقاد ندارید، نظرخواهی ازآنها باعث می شود که احساس مفید بودن کنند و درنتیجه ازاحساس سرباربودن آنها کاسته شود

در کارهای روزمره از ﭙدرومادرخود کمک بخواهید

داشتن مسئولیّت هایی هرچند مختصروناچیز، حسّ خواستنی بودن و مفید بودن را درانسان ایجاد
می کند. به مادرو ﭘدرخود مسئولیّت هایی درداخل یا خارج خانه محوّل کنید مانند گرفتن مجلّه ایرانی، آبیاری گلها، بردن نوه ها به ﭘارک وامثال آن. اگر می توانید اجازه دهید که خودشان کارهایی که مایلند انجام دهند را انتخاب کنند. با این کاربه آنها حقّ انتخاب هم می دهید که به تامین کردن احساس استقلال کمک می کند

مادر و ﭘدرخود را به شرکت در برنامه های اجتماعی تشویق کنید

جامعه ایرانی ما مملو از برنامه هایی مخصوص سالمندان است. با شرکت دراین گردهمایی ها افراد مسنّ می توانند برای خود دوستانی ﭘیدا کنند که اوقات تنهایی خود را با آنها بگذرانند

درصورت امکان به ﭘدر ومادرخود اطاقی مخصوص به خود درخانه بدهید

داشتن فضای شخصی درایجاد وحفظ استقلال بسیارموثّراست. اتاقی که مادرو ﭘدربتوانند درهرزمان که مایل باشند اوقات شخصی خود را درآن سپری کنند می تواند درحفظ روحیه و احترام آنها نیز تاثیرزیادی بگذارد

مادرو ﭘدرخود را کمک و تشویق کنید که به کارهایی که به آنها علاقه دارند بپردازند

انجام کارهای جنبی مانند مطالعه، ورزش و ﭘیاده روی به مادرو ﭙدرها روحیه واستقلال می بخشد انجام این اعمال درحفظ سلامتی روحی و بدنی آنها نیزموثّراست

و از همه مهمتراستقلال مالی مادرو ﭘدرخود را حفظ کنید

هرگز اجازه ندهید که مادرو ﭘدرشما مجبورشوند ازشما تقاظای ﭘول کنند. نداشتن استقلال مالی در سنین سالخوردگی بزرگترین ضربه های روحی را به افراد وارد می کند. مطمئن شوید که مادرو ﭘدرتان همیشه دسترسی به ﭘول کافی داشته باشند

اگر به هر دلیلی با مادرو ﭙدرخود نمی سازید وازحضورآنها در منزل خود خشنود نیستید، دادن استقلال به آنها ازکشمکشها واختلافات نیزخواهد کاست. امّا اگرازحضورمادرو ﭙدرخود درزندگی خود و فرزندانتان خرسند هستید، به آنها نشان دهید که نورو گرمای منزلتان هستند و فقط برای نگهداری ازنوه ها و کمک در کارهای خانه دعوت نشده اند

www.shahrzadtherapy.com

شهرزاد شهریاری
BSc.Psych, MSW, RSW
لیسانس روانشناسی ازدانشگاه تورنتو
فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو
زیرنظر کالج مددکاران انتاریوبه شماره ثبت: 816781